گوینـد کــه دوزخی بـــود عـاشـق و مـست
قولیست خلاف دل در آن نتوان بست
گر عاشق و می خواره به دوزخ باشد
فرداست ببینی که بهشت همچون کف دست
گویند کسان بهشت با حور خوشست
من می گویم که آب انگور خوشست
این نقد بگیر و رست از آن نسیه بدار
کآوازدهل شنیدن ازدورخوش است
بهشت
این چه حرفیست که در عالم بالاست بهشت
هر کجا وقت خـوش افتـاد همانجاست بهشت
دورخ از تیـــرگی بخت درون تـــــــــو بــود
گر درون تیــره نباشد همه دنیــاست بهشت
صائب تبریزی